داستان قورباغه و زن باهوش

روزی خانمی در حال بازی گلف بود که توپش تو جنگل افتاد. او دنبال توپ رفت و دید که یک قورباغه در تله گیر کرده است.
قورباغه به او گفت : اگر مرا از این تله آزاد کنی سه آرزوی تو را برآورده می کنم .
زن قورباغه را آزاد کرد و قورباغه گفت : "متشکرم" ولی من یادم رفت بگویم شرایطی برای آرزوهایت هست؛ هر آرزویی داشته باشی شوهرت 10 برابر آن را میگیرد.
ادامه مطلب ...

روزهای اول با چه شوقی آمدیم .....

اول سلام میگم به همتون بلاخره همه کارا داره به لطف خدا جور میشه و وبلاگ ما هم داره راه میفته نویسنده های باحالشم اومدن که با مطالبشون ما و شما رو کیفور میکنن برای شروع اینم یه شعر زیبا برای همه برو بچ گل کلاس پرستاری ۸۹   

 برای مطالعه شعر به ادامه مطلب برین

 

 

 

ادامه مطلب ...