حکایت جالب بچه های بالا و پایین شهر

حکایت جالب بچه های بالا و پایین شهر !!! + عکس

 




حکایت جالب بچه های بالا و پایین شهر !!! + عکس

.

.

.

.

.

.

.

.

.

حکایت جالب بچه های بالا و پایین شهر !!! + عکس

 

من همسن و سال پسر تو هستم ،

تو همسن و سال پدر من هستی.

پسر تو درس می خواند و کار نمی کند،

من کار می کنم و درس نمی خوانم.

پدر من نه کار دارد ، نه خانه،

تو هم کاری داری هم خانه ، هم کارخانه ؛

من در کارخانه ی تو کار می کنم.

و در اینجا همه چیز عادلانه تقسیم شده است:

سود آن برای تو ، دود آن برای من.

من کار می کنم ، تو احتکار می کنی.

من بار می کنم ،تو انبار می کنی.

من رنج می برم، تو گنج میبری.

من در کارخانه ی تو کار میکنم.

و در اینجا هیچ فرقی بین من و تو نیست:

وقتی که من کار می کنم، تو خسته می شوی،

وقتی که من خسته می شوم ، تو برای استراحت به شمال می روی،

وقتی که من بیمار می شوم ،تو برای معالجه به خارج می روی.

من در کارخانه ی تو کار می کنم.

و در اینجا همه کارها به نوبت است:

یک روز من کار می کنم، تو کار نمی کنی،

روز دیگر تو کار نمی کنی ، من کار می کنم.

من در کارخانه ی تو کار می کنم

کارخانه ی تو بزرگ است.

اما کارخانه ی تو هر قدر هم بزرگ باشد،

از کارخانه ی خدا که بزرگتر نیست.

کارخانه ی خدا از کارخانه ی تو و از همه ی کارخانه ها بزرگتر است.

و در کارخانه ی خدا همه ی کارها به نوبت است،

در کارخانه ی خدا همه چیز عادلانه تقسیم می شود.

در کارخانه ی خدا ، همه کار می کنند.

در کارخانه ی خدا ، حتی خدا هم کار می کند.


قیصر امین پور

نظرات 17 + ارسال نظر
مهساl 22 - آبان‌ماه - 1390 ساعت 14:51 http://www.fekreajib.blogsky.com

سلام خوب بود و تامل بر انگیز....

سلاااااام
ممنون

؟؟؟؟؟؟؟؟ 22 - آبان‌ماه - 1390 ساعت 23:47

میدونی چیه آقا حسین گل
احتمالا اون گربه هه سخنگو بوده که واسش انقد جایزه گذاشتن درسته!!!!!!!!!!!!!!!!!!
و چیزه جالبه دیگه در مورد عکس سوم اینکه شاید همون صاحبه گربه بوده و چون اون مبلغی رو که بعنوان جایزه برا پیداشدن گربش در نظر گرفته نداشته مجبور شده یه اعلامیه هم واسه فروش کلیش بذاره درسته!!!!!!!!!!!!
راستی این عکسارو از کجا پیدا کردی خیلی جالبه!
از اون متن هم غافل نشیم خوب متنی بود خوووووب

ولی به نظره من اگه گربه سخنگو که هیچی اگه گربه پرنده هم باشه
بازم وقتی کسایی هستن که بخاطره مشکل مالی کلیشو نو میفروشون
ارزش اینو نداره که براش جایزه بزارن
راستی اگه دقت کنی شماره تماسشون یکی نیس پس نظریه تو رد میشه.
این قضیه فروش کلیه تو ایران داره بیداد میکنه.اگه یادم باشه چندتا عکسم واسه فروش کلیه داشتم که بزارمشون تو وبلاگ...
وممنون که نظر دادی

علیرضا 23 - آبان‌ماه - 1390 ساعت 13:34

مرسی حسین جون بازم قشنگ بود راستی اون کسی که ۳۰۰۰ میلیارد اختلاس کرده به نظرت اینا رو ندیدیه ؟

شیرین 23 - آبان‌ماه - 1390 ساعت 19:21 http://mamayi-shahinfar89.blogfa.com

متاسفیم....

همکلاسی 30 - آبان‌ماه - 1390 ساعت 00:06

واقعا عالی و تاسف بر انگیز بود

یاسر پ 30 - آبان‌ماه - 1390 ساعت 13:05

حسین جان جوابی که به علامت (؟؟؟؟؟؟؟؟؟) که خودم باشم دادی بی ربطه!
جوابی که من به متن قشنگت دادم واسه مزاح بود!
چون اصل موضوع واقعا اسفناکه و یه واقعیت.
در بٌعد اون شماره که حرفمو رد کردید طرف ممکنه دو تا سیمکارت داشته باشه درسته!!!!! بعدشم دیوونه که نشده که بیاد تو هر دو اعلامیه یه شماره مشابه بذاره اینجوری تابلو میشه که هر دوتا خودشه درسته!!!!!!
قربونت برم حسین جوووووووووووووووووون

شیما 3 - آذر‌ماه - 1390 ساعت 01:44

خیلی جالب بود؛
کاش این تضادها نبود.
مرسی

خواهش میکنم
کاش...
ممنون که خوندیش

حسین م 4 - آذر‌ماه - 1390 ساعت 12:31

خیلی خنده دار بود ُ دستت درد نکنه ُکلی خندیدیم

ممنون
ولی منکه چیز خنده داری تو این مطلب نمیبینم
بیشتر باید تاسف بخریم و یکم فکر کنیم که ما قراره در اینده کشور و اداره کنیم چه کنیم که فردامون بهتر از امروزمون باشه

همکلاسی عزیز 4 - آذر‌ماه - 1390 ساعت 13:22

اولش فک کردم این مطلبوبرا این گذاشتین که مثل اون موقعها که ابتدایی بودیم وتو روزنامه ها دور حروفی که معلم میگفت خط میکشیدم باید اینجام دور حرف ؛ک؛ خط بکشییم ولی اخرش خیلی قشنگ تموم شد کاش ادما انقد مثل من سطحی نگر نباشند

همکلاسی۳ 4 - آذر‌ماه - 1390 ساعت 13:50

پس ای ول به خدا

[ بدون نام ] 5 - آذر‌ماه - 1390 ساعت 22:32

سلام
برا جشنی پرشوری که برگزار کردین نهایت تشکر رو ازتون داریم.
راااااااااااااستی تونستین جاده خاکی تو دریا درست کنید؟

خواهش میکنم ولی من ازهمه کمتر کار کردم بیشتر کارارو بقیه بچه ها انچام دادن
ولی منظورتونو از جاده خاکی تو دریا نفهمیدم چیه؟؟؟؟؟

خزاعی (سپیده) 6 - آذر‌ماه - 1390 ساعت 08:54

میدونید اقای منفرد اگه این اختلافا نباشه دنیا قشنگ نیس همه مثل همیم اون وقت اصلا از این مطالب یا حتی از زندگی لذت نمی بردیم

منم باشما موافقم ولی گاهی اوقات این تفاوت ها اونقد زیاد میشه
که دیگه نمیشه ازش لذت برد.هرچیزی تاحد تعادل خوبه نه بیشتر
ممنون

نسیم 6 - آذر‌ماه - 1390 ساعت 09:12

متن واقعا؛ زیبا یی است و تماما؛واقعیت. زندگی آدم ها پر از تجربه هایی است که دیگران میتوانند برای بهبود زندگی خودشان استفاده کنند.چرا گاهی آدم ها حاضر میشوند کلیه ی خودشان را به فروش بگذارند؟چرا حاضر نمیشوند برای خودشان هم که شده کار کنند و از تلاش دست برندارند؟

ممنون
شاید برایه بعضیا فروش کلیه اخرین راه حل مشکل باشه
وشاید تا حد توانشون کار کردن ولی بازم به جایی نرسیدن

سحر 6 - آذر‌ماه - 1390 ساعت 09:23

از همه جالب تر این بود که فهمیدیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ کیه ولی راستش یه ذره که نه خیلی تلخه ولی واقعی کارشم نمیشه کرد همین فقط تاسف

در کارخانه ی خدا ، همه کار می کنند.

در کارخانه ی خدا ، حتی خدا هم کار می کند.

من همیشه میخواستم اینو ببینم که چرا میگن ما اختیار داریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟جبر واقعی رو میشه الان دید

[ بدون نام ] 6 - آذر‌ماه - 1390 ساعت 13:29

سلام اقای منفرد فکر نمی کردم خیلی زود کلاس حاج اقا رو یادتون بره احتمالا اقای فولادی تو جزوش نوشته.

میترا 1 - دی‌ماه - 1390 ساعت 00:40

خیلی جالب بود.ولی واقا نمیشه کاری کرد. مگر این که همه بخوان وضع تغییر کنه.

ممنون
درسته کار بسیار سختیه ولی ممکن

A:H 21 - دی‌ماه - 1390 ساعت 20:44

سلام متن با اینکه جالبه اما دل آدم خیلی واسه خودش میسوزه که انقد راحت میتونه پا رو دل هم نوعاش بزاره خم هم به ابروش نیاره.واسه خودم و خیلی های دیگه که خیلی راحت از حقایق میگذریم متاسفم امیدوارم یه تکونی به خودمون وافکارمون بدیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد